هفت
روبروی تو کیم من یه اسیر سر سپرده
چهره تکی ده ای که تو غبار آینه مرده
من برای تو چی هستم کوه تنهای تحمل
بین ما پل عزابه منه خسته پای تنها
از عزابه با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورمو نه عاشق من تجسم عزابم
تو سراپا بی خیالی من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد
....
1 Comments:
هیچ وقت هم نخواهد فهمید
Post a Comment
<< Home