Monday, August 14, 2006

هفت

روبروی تو کیم من یه اسیر سر سپرده
چهره تکی ده ای که تو غبار آینه مرده
من برای تو چی هستم کوه تنهای تحمل
بین ما پل عزابه منه خسته پای تنها
از عزابه با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورمو نه عاشق من تجسم عزابم
تو سراپا بی خیالی من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد
....

1 Comments:

Blogger sohrab ghavami said...

هیچ وقت هم نخواهد فهمید

6:14 AM  

Post a Comment

<< Home