یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود لخت و عور تنگ غروب سه پری نشسته بود زار و زار گریه می کردن پریا مثل ابرای بهار گریه می کردن پریا از افق جیلینگ جیلینگ صدای زنجیر می یومد از عقب از توی برج ناله شبگیر می یومد پریا گشنتونه پریا تشنتونه پریا خسته شدین مرغ پر بسته شدین چیه این های هایتون گریتون وای وایتون ....
منم که جنگلی بی زمین بودم به جرم کشف گل در .... بودم کنار هم قفس تنها ترین بودم تو ساکت بودی و من واژه چین بودم ترانه مال مردم نت به نت پیدا ولی گم بود تمام حسرت من بوی گندم بود رویا خود بیداریه زخم تو زخمی کاریه کار تو بالا رفتنه رها شدن کار منه
کوهو می زارم رو دوشم رخت هر جنگو می پوشم موجو از دریا می گیرم شیره سنگو می دوشم میارم ماهو تو خونه می گیرم بادو نشونه همه خاک زمینو میشمارم دونه به دونه دنیا رو کولم می گیرم روزی صد دفه می میرم می کنم ستاره ها رو جلو چشات می گیرم چشات حرمت زمینه یه قشنگ نازنینه تو اگه می خوای نزارم هیچکسی تو رو نبینه چشم ماهو در میارم یه نبردبون میارم عکس چشم تو می گیرم جای چشم اون می زارم آفتابو برش می دارم واسه چشمات در می زارم از چشات آینه می سازم با خودم برات میارم اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره ....
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره نزن جامه مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت آن چیز دگرنیست دگر هیچ مگو من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت سر بجنبان که بدی جز که به سر هیچ مگو گفتم این روی فرشتست عجب یا بشر است گفت این غیر فرشتست و بشر هیچ مگو گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال خیز و از این خانه برو حلقه به در هیچ مگو ....